نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





هِزار بْار گُفتَم ...
بْا ايْن بْاد هْاي هَرزِه نَگَرد ...
حْالا ...
بْاﻻي آن دَکَل ...
بْا سْيم هاي لُخت فِشار قَوي ...
دسْت و پَنجه نَرم کُن ...
بْادبْادَک ِ جَوان ...


[+] نوشته شده توسط Bahar bano در 12:7 | |








[+] نوشته شده توسط Bahar bano در 12:5 | |







قـول داده ام....
گــاهـــے،هـــر از گـــاهـــے
فانـوس یـادت را بـے چـراغ و چـلـچـله
روشـن کـنـم
خیالت راحت، مـــن ھمان مــنـم
هـنوز هـم در ایـن شـبـهاے
بے خـواب و بـے خاطـرہ
میـان ایـن کـوچـه هـاے تـاریـک پـرسـہ مـیـزنـم
امـا بـه هـیـچ
سـتاره ی دیـگری سـلام نـخـواهـم کـرد
خیـالت راحــت


[+] نوشته شده توسط Bahar bano در 12:4 | |







مراقب گلدون اطلسی باش

 


شایداگه دائم بودی کنارم


 یه روز میدیدم که دوست ندارم 

 

سخته برای هر دومون میدونم 

فکر نکنی دوریو اینجا نیستی

خودم میرم عکسم ولی تو قابه

میشنوه حرفاتو ولی بی جوابه 

رفتن من شاید یه امتحانه 

غصه نخور زندگی رنگارنگه


[+] نوشته شده توسط Bahar bano در 16:18 | |








خواب و خيالنازنين آمد و دستي به دل ما زد و رفت

پرده ي خلوت اين غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهايي ما را به خيالي خوش کرد

خواب خورشيد به چشم شب يلدا زد و رفت

درد بي عشقي ما ديد و دريغش آمد

آتش شوق درين جان شکيبا زد و رفت

خرمن سوخته ي ما به چه کارش مي خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گريه ي توفاني ام انديشه نکرد

چه دلي داشت خدايا که به دريا زد و رفت

بود آيا که ز ديوانه ي خود ياد کند

آن که زنجير به پاي دل شيدا زد و رفت

سايه آن چشم سيه با تو چه مي گفت که دوش

عقل فرياد برآورد و به صحرا زد و رفت



[+] نوشته شده توسط Bahar bano در 14:24 | |